ایهانایهان، تا این لحظه: 11 سال و 20 روز سن داره
مامان وحیدهمامان وحیده، تا این لحظه: 37 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

آیهان کوچولو

گل پسر نازم

خاطرات سفر

سلام عزیزم هفته قبل تصمیم گرفتیم همراه باباجون اینا بریم قم و جمکران تا روز نیمه شعبان جمکران باشیم خدارو شکر تو ماشین زیاد اذیت نکردی و بازی میکردی، تا رسیدیم جمکران خیلی شلوغ بود و گرم ولی ارزش داشت خیلی با صفا بود تو عاشق ایستگاه صلواتی ها شده بودی که شربت و اش و غذا میدادن خیلی تو هوایه گرم می چسپید ،که بعد  جمکران حرم حضرت معصومه رفتیم اونجا هم ضریح و بوس کرده بودی که تا الانم میگی بوس کردم تو حیاط حرم زود زود به منو عزیز اب میدادی کم موتده بود مسموم بشیم از بس اب خوراندی به ما موقع برگشتم از جاده شمال اومدیم به استارا رفتیم که شما تا اسباب بازی دیدی شروع به گریه کردی بخرین ،که بابا جون ماشین پلیس برات خرید و کتاب داستان ،دست گلش...
24 خرداد 1394

بدون عنوان

سلام گل پسر عزیزم چند وقت بود نتونستم برات بنوسیم اخه دیگه ماشالله بزرگ شدی و کنجکاو زیاد وقت نمیکنم  بنویسم فقط شبا وقتی خواب موقعیت دارم.گل پسر عزیزم خیلی شیرین حرف میزنه و جمله هاتو کامل میگی همه عاشق حرف زدن هات شدن کار هر روزت شده که ببریمت پارک خیلی سرسره بازی رو دوست دراری تا میری سوار سرسره میشی میگی وحیده عکس بگیر اخه به من میگی وحیده، آنه. چند بارم خاله وحیده گفتی یه بارم به من گفتی دخترم به باباتم میگی ایرج ،هر روز به بابا ایرج زنگ میزنی میگی بیا منو ببر پارک خیلی ناز نازی شد ی ایهان جونم اما یه عادت بد که داری یواشکی میری سر لوازم ارایش من و جلویه آینه رژمیزنی تموم وسایلامو خراب کردی ولی اشکالی نداره فدایه سرت ...
11 خرداد 1394
1